امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان ـ محمد دورقی :
هم سهمیه بنزین کارت سوختات تمام شده است و هم سهمیه آزاد جایگاه. این یکی از جلوههای بنبست در زندگی روزمره افراد، بویژه در روزهای واپسین ماه است. ارهای بر گلوی تصمیمگیری، که حرکت رو به جلویش میبرد و رو به عقبش از هم میگسلد. موقعیتی که در آن نه راه پیش است و نه راه پس. اضطرار ناب.
اوایل شب است. در شهر غریب هستی و معروف است که تاریکی به غربت ژرفا میبخشد. با درماندگی از صاحب جایگاه میپرسی حالا چکار کنم؟ دستانات را هم برای عمقبخشی به استیصال از هم باز میکنی تا به دراماتیزه شدن سوال و وضعیت کمک کرده باشی. اما مگر استیصال تو میتواند بنزین رفته را به جوی جایگاه برگرداند؟! جایگاهدار با خونسردی تمام میگوید: باید تا ساعت 12 شب صبر کنی. تا چهار ، پنج ساعت دیگر؟ مگر ممکن است؟ میان دیگر رانندگان چشم میگردانی تا منجی سخاوتمندی پیدا کنی اما این جستجو هم کاری عبث است. چرا که در مقوله بنزین،سخاوت با زمان نسبت خطی پیدا میکند و در اواخر ماه این صفت حمیده ، با روند تصاعدی تبخیر میشود. در آخر ماه، در مخزن طبع کریمالنفسترین افراد هم جز بُخل و تحفظ چیزی باقی نمیماند. در روزهای آخر برج، هم ماه به محاق میرود ، هم کریمانهگی . اگر فرزند دانشجویی داشته باشی و مجبوری هفتهای دو سه بار میان شهرها تردد کنی، اگر فرد بیماری داری که سفر بین شهری را برای پیگیری روند علاج برایت ناگزیر کرده باشد یا اگر کِمیوتر (Commuter) (۱) هستی و مجبوری بطور منظم بین محل زندگی و شغل رفتوآمد کنی، سهمیه بنزینات کفاف یک ماه تمام نخواهد بود و این حالت بدحال کنندهایست که در اواخر هر ماه معمولا گریبانات را میگیرد.
افراد تلاش میکنند این بنبست را به نحوی بشکنند. برخی، درویشانه، گلیمی در گوشه دنجی از جایگاه پهن میکنند و زمان تلخ و کُندگذر را جرعهجرعه همراه با چاییشیرین فرو میبرند. برخی، امنیجیبخوان و متوسل، با تتمه بنزین، تا جایگاه بعدی میرانند و در حین رانندگی ابن السبیل نشدن و درنماندن در راه را با سوز و گداز از خداوند مسئلت مینمایند، برخی، ظریفوار، باب مذاکره و تعامل با رانندگان سهمیهدار را باز میکنند و برخی هم .... این سفر است یا سقر؟ جان دقایقم بگو! (۲)
تا عصر ماشین بخار، بعلت کندی وسایل نقلیه، مسافرت امر پر زحمتی بود و برای همین است که کلمه انگلیسی Travel یادآور سختی و مشقت بود زیرا این کلمه از اصل Trepalium می آید یعنی خسک سه شاخهای که در اوایل قرون وسطی به جای صلیب برای شکنجه و عذاب به کار میبردند.خاقانی شاعر ما هم رنج و دشواری سفر در قدیم را به درد و عذاب سقر (یکی از نامهای جهنم) یکسان دانسته و گفته است:
نقطهی خون شد از سفر دل من خود سفر هم به نقطهای، سقر است.
این روزها کاهش کارتهای جایگاهها و شایعات گرانی بنزین دارد به سفر نقطهای اضافه میکند و آن را از یک امر مفرح به خسکی برای تنبیه تبدیل میکند.
(۱) کِمیوتر (Commuter) : رفت و آمد کنندهی مکرر
(۲) - این شفق است یا فلق مغرب و مشرقم بگو
من به کجا رسیدهام جان دقایقم بگو
مطلع غزلی از مرحوم محمدعلی بهمنی